در هر سال، پروژههاي متعددي در كشور اجرا ميشود. پروژه، ابزار اصلي تغيير از وضعيت موجود به وضعيت مطلوب است و بهطور معمول، مخاطرة بيشتري از فعّاليتهاي متعارف كسب و كار دارد. بنابراين پيروي از روش تجربهشده، هماهنگ، يكپارچه و قابل اطمينان مديريت پروژه، سرمايهگذاري ارزشمندي است.
براساس تجارب موجود در دنيا، دو روش مديريت پروژة پمباك و پرينس2 مطرح است. اين دو روش ميتواند بهصورت مكمل با يكديگر استفاده شود؛ چون روش مديريت
يكپارچة پرينس2، ارائهدهندة مجموعهاي از اصول، مؤلّفهها و فرآيندهايي است كه ميتوانند براي مديريت هر نوع پروژه بهكار روند و گسترۀ دانش پمباك، طيف وسيعي از تكنيكهاي مديريت پروژه مانند رهبري، مذاكره و تداركات را پوشش ميدهد.
بهنظر ميرسد در بهکارگیری جداگانۀ آنها، روش پمباك، بيشتر براي پروژههايي كه از ابتدا و تا حدود زيادي، صفر تا صد آن پروژه مشخّص بوده، تغييرات آن كم و اين روش پروژه، براي عوامل پروژه جا افتاده مناسب است. بهعنوان مثال، از اين روش ميتوان در پروژههاي ساختماني، ساخت پالايشگاه، ساخت كارخانۀ توليد سيمان و موارد مشابه استفاده كرد؛ امّا در پروژههايي مانند پروژههاي حوزۀ فناوري اطّلاعات و ارتباطات، معماري سازماني، حوزۀ پژوهش، نوآوري، فناوري و مانند آن، كه از ابتدا قدمهاي دقيق صفر تا صد پروژه مشخص نيست و ابعاد آن، مرحله به مرحله، مشخّص ميشود و در نتيجه، مديريت تغييرات، در آن، اهميت بهسزايي دارد، استفاده از روش پرينس2 مناسبتر است. در اين نوع پروژهها، استفادة متعارف از روش پمباك باعث ميشود كه تيم برنامهريزي و كنترل پروژه، بهجاي وظيفۀ اصلي، بيشتر به اصلاح
فعّاليتهاي تعريفشده (كه به ساختار شكست کار معروف است) و اثرات آن بر دامنه، زمانبندي و هزينه بپردازد كه درعمل، مديريت پروژه را با مشكل مواجه ميسازد.
کتاب حاضر قصد دارد خوانندگانش را با مفاهیم مدیریت پروژه و ضرورت بهکارگیری دانش مدیریت پروژه در طرحها و پروژههای مختلف توسط بخش دولتی و خصوصی آشنا سازد.
دنيا عرصۀ رقابت انسانهاي تلاشمند براي كسب برتري است. برخي در مقايسه با سايرين دسترسي بهتري به منابع دارند و از اينرو فرصت و امكان بهتري براي موفقيت آنها مهيّاست. مزيّت بهرهمندي از منابع را دراصطلاح "رانت" ميگويند.
از آنجا كه طبع انسانها در راستاي انجام كارها به روشهاي سادهتر و آسانتر گرايش دارد، روش آسانتر اغلب به معني روش زمختتر و پرهزينهتر است. براي همين، ثروتمندان و قدرتمنداني كه براي حل مسائل به روش سادهتر روي ميآورند، به پول و قدرت خود تكيه ميكنند و مشكلات را به روش پرهزينه از پيش پا برميدارند و اين نقطۀ اصلي آسيبپذيري صاحبان زر و زور و به منزلۀ چشم اسفنديار است. پيشبرد امور به روشي كه حداقل منابع را صرف كند، كاري هنرمندانه و زيباست و انجام امور با هزينة زياد، هنر نيست.
آنان كه براي انجام امور از منابع بيپايان دروني خويش، بهره ميجويند، افرادي توانمند و سرآمد هستند. منظور من از منابع دروني همانا عقل، خلاقيت، همّت و مانند اينهاست؛ چرا كه هر چه از دانش و فكر استفاده شود، چيزي از آن كم نميشود.
فقط درصورتي ميتوان از منابع محيطي حداقل استفاده را كرد كه از منابع دروني حداكثر بهرهبرداري را كرد؛ بهاصطلاح امروزيها، ميبايست كارها را به روش نرمافزاري، نه به روش سختافزاري به پيش برد.
ولي اگر رقابت انسانها ناعادلانه و دسترسي افراد به امكانات و اطّلاعات و مجوّزها متفاوت باشد، شايستهترينها نميتوانند امور را بهدست گيرند. همچنين اگر رقابت انسانها غيراخلاقي باشد، افراد ناشايست بهجاي رقابت و مسابقه در انجام امور، اقدام به تخريب رقيب و يا اخلال در كار او ميكنند و اسم اين اقدام توطئهگرانه و شيطاني را "سياستبازي" ميگذارند. درحاليكه سياستمداري كاري ظريف و نرمافزاري است و غير از دروغ و افترا و خيانت است.